شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

به انتظار نباید نشست!

 

شب میلاد در جلسه ای خواستم برای  جمعی از کودکان خردسال دختر در خصوص انتظار  و اینکه ما منتظر چه کسی هستیم صحبت کنم .کار بسیار سختی بود . از خود آقا مدد خواستم . چگونه می شود  این واژه را برای این بچه ها معنا کرد که از ۱۲سال بیشتر هم سن ندارند؟ 

 ناگاه به ذهنم رسید که دختر بچه ها خیلی به پدر خود علاقه دارند . باید از اینجا شروع کنم . از خط علاقه !  

به آنها گفتم آیا تابحال پدر شما به مسافرتی رفته است و شما دلتنگ او شده اید ؟اکثر آنها گفتند: بله. از آنها سوال کردم وقتی که به شما اعلام کردند که پدر قرار است بیاید چه حالی داشتید . باز همه به اتفاق گفتند: خوشحال بودیم .   

گفتم وقتی که قرار بود پدرتان بیاید خانه را تمیز کردیدُ لباس تازه پوشیدید ُ بهترین غدا ها را برایش درست کردید ُ حیاط را آب و جارو  کردید و پشت درب ایستادید تا پدر زنگ خانه را به صدا درآورد . وقتی آمد خودتان رادر بغلش  انداختید و گفتید پدر جان من منتظر تو بودم .  

حال تصور کنید که منتظر پدر هستید اما خانه را تمیز نکرده اید ُ غذا نساخته اید ُ لباس مناسب نپوشیده اید و حیاط را آب  و جارو نکرده اید ُ گلدان ها را مرتب نکرده اید . شما در خواب هستید چشمانتان پف کرده است . چندین بار زنگ خانه زده می شود و بعد از نیم ساعت ماندن پدر پشت درب شما با چشمانی پف کرده  درب را باز می کنید  در حالی که خواب آلود هستید به پدر می گویید  من منتظر شما نشسته بودم ! آیا او با دیدن حال و احوال  شما و خانه باور می کند که شما  وقعا منتظر او بودیده اید ؟ 

بچه ها گفتند: نه  

نتیجه گرفتیم که ما اگر قرارباشد منتظر واقعی باشیم حتی حق نداریم بنشینیم باید بایستیم .  

این جلسه که با جمعی کودک قرآن آموز داشتیم تمام شد.بعد از جلسه انگار تمامی  عبارات  هایی که به کار برده بودم مانند پتکی در مغزم تکرار می شد و دائما وجدانم مرا نهیب می زد .  آیا بااین تعریفی که از انتظار برای این طفل معصوم ها کردی خودت منتظر واقعی هستی ؟   

آیا تو خودت به انتظار خوابیده ایُ نشسته ای یا ایستاده ای ؟ کدامیک؟ 

خلاصه اینکه ما قرار بودید برای جمعی از فلسفه  انتظار حرف بزنیم ولی ظاهرا خودمان شرمنده  و خجل شدیم . معصومیت این جمع  بد  جوری کار دست ما داد!  

  بدجور ! 

   

  

نظرات 9 + ارسال نظر
رضا هادی زاده ابیانه یکشنبه 17 مرداد 1389 ساعت 07:08 ب.ظ

سلام مجدد
اطلاعیه در راستای دعوت از دانشجویان برای تشکیل یک اتاق فکر
همچنین حمایت از پایان نامه های با رویکرد امنیتی و انتظامی
و مواردی از این دست است
توصیه می کنم حتما مطالعه بفرمایید
پاینده باشید

سلام دوست عزیز
من که دسترسی به اطلاعیه ندارم اگر امکان دارد عکسی از آن برایم ایمیل کنید . یا اینکه افتخار بدهید حضورا در خدمت شما پیرامون آن صحبت کنیم . ولی با عنوانی که نوشت ظاهرا کار نو و جالبی است .
سپاسگذارم .

رضا هادی زاده ابیانه شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 11:04 ب.ظ

سلام
توجه تون رو به اطلاعیه دعوت به همکاری نیروی انتظامی که در دانشگاه نراق زده شده جلب می کنم فکر کنم دقیقا منظور من در صحبت های حضوری که با شما داشتم رو رسونده
پاینده باشید

سلام دوست گرامی جناب آقای هادیزاده ابیانه

ممنون که وبلاگ را قابل دونستید .
اگه میشه لطفا منظور خود را واضح تر روشن بفرمایید .
متن اطلاعیه مورد نظر چیست ؟

!!! شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 04:16 ب.ظ

عجب شعری حال کردم اق هادی!!!!!!

لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

!!! پنج‌شنبه 14 مرداد 1389 ساعت 04:36 ب.ظ

سلام اقای مرادی
الان که قلابی بودن باب شده ما هم یکی از اونا !!!!
انشاالله خود [ آقا ] ما را به قلاب بنداز؟؟؟؟؟
اونوقت بشم یه منتظر قلابیه ، قلابی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هادی عابدی چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://naragh-hadi.bl0gfa.com

فقط برای چند لحظه روی شعر بالایی فکر کنید تا به عمق معنا ومفهومش پی ببرید.ممنون وسپاسگذارم.
التماس دعا.

هادی عابدی چهارشنبه 13 مرداد 1389 ساعت 10:41 ق.ظ http://naragh-hadi.bl0gfa.com

سلام...

سخت است ولی مولا خوب است نمی آیی
دلتنگ توام، اما خوب است نمی آیی
یک کوفه جفا و غم ، یک شام پر از محنت
آیی تو ، شوی تنها، خوب است نمی آیی
یک جمعه فقط ندبه ، یک هفته فراموشی
بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی
یک نیمه شعبان را در ذکر تو می مانیم
فرداش روی از یاد، خوب است نمی آیی
لاف غم عشق تو ، ذکر همه مردم
بنگر به دل آنها ، خوب است نمی آیی
با این همه درد و غم میسوزی و میسازی
ای منتقم زهرا(س) خوب است نمی آیی

!!! دوشنبه 11 مرداد 1389 ساعت 05:00 ب.ظ

سلام
****
انتظار ...
منتظر...
کلماتی که شدن شعار !!!!! ولی منتظر واقعی.................................
اگه پیدا کردی سلام ما رو بهش برسون!!!
یه منتظر قلابی؟؟؟؟؟

سلام
مهم این است که به قلابی بودن خودت پی بردی !!!

سعیده جمعه 8 مرداد 1389 ساعت 07:11 ب.ظ http://daeijan.blogfa.com

الهی.......

چیکار کرده صاحب مجلس با شماها.............

به انتظار باید ایستاد... بله همینطوره...

.
.
.
.
.
انتظار را قاب نمی کنم به دیوار

انتظار را سر می کشم

اما

جرعه جرعه

تشنه تر می شوم

تشنه ی دیدارم...

من که محبت را باردارم؛

هوس دارم!

هوس روی تو...



** بر چهره ی دلگشای مهدی صلوات **

سلام
منتظر واقعی خود آقا است .
بر خلاف تصور که فکر می کنیم ما منتظر هستیم .
التماس دعا

هادی عابدی جمعه 8 مرداد 1389 ساعت 02:52 ب.ظ http://naragh-hadi.blogfa.com

سلام
¤¤¤¤¤¤



وقتی این جمله را از عزیزی شنیدم، موجی از سوالات، عبارات و کلمات در ذهنم به راه افتاد.
انتظار...
ایستادن...
نشستن...
به انتظار باید ایستاد یا باید نشست؟
چرا باید به انتظار ایستاد؟
چرا نباید به انتظار نشست؟
به انتظار چه کسی؟
چه چیزی؟
چه زمانی؟
و...
من قصد ندارم در اینجا به این سوالات پاسخ بدهم.
پاسخ به این سوالات با توجه به نوع نگاه و منش و روحیات آدمها متفاوت است.
باید ببینیم با شنیدن کلمه انتظار، اولین چیزی که در ذهنمان نقش می بندد چیست.
آن موقع هست که می توانیم خیلی چیزها را در مورد خودمان بفهمیم.
...
انشاء الله همه بتوانیم انتظار واقعی را درک کنیم.

موفق باشی قهرمان...

سلام هادی جان
این مطلب و تمامی مطالب این وبلاگ به گونه ای تنظیم شده است که مخاطب را به اندیشیدن وا دارد .
مهم نیست که چه نتیجه ای از طرح این مباحث می گیریم . مهم این است که بهانه ای برای فکر کردن پیدا می کنیم .
پیدا کردن جواب این سوالات در واقع نگرش و نوع نگاه ما را به مهدویت روشن می کند . در احوال برخی عرفا مشاهده شده که اسب و شمشیر آماده کرده بودند این هم نوعی به انتظار ایستادن است .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد